دستگیری دختر فراری در لانه سیاه

دستگیری دختر فراری در لانه سیاه

دختر نوجوانی که به همراه دو دوستش و چهار پسر جوان در یک خانه همراه با مشروب و مواد مخدر دستگیر شده بود، گفت که از سختگیری‌ها و کتک‌های پدرش خسته شده بود.

به گزارش 9صبح؛  دختر ۱۶ ساله که به همراه ۳ پسر جوان و ۲ دختر دیگر در یک لانه سیاه دستگیر شده بود، در حالی که به‌شدت اشک می‌ریخت، به کارشناس اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: از سختگیری‌ها و پرخاشگری پدرم خسته شده بودم، به طوری که دیگر نمی‌توانستم با او کنار بیایم. احساس می‌کردم پدر و مادرم مرا در قفس نگه داشته‌اند. حس تنفر از این رفتار‌ها همه وجودم را فراگرفت تا جایی که چند روز قبل با بهانه‌ای از خانه فرار کردم و در خیابان‌ها سرگردان شدم.

وقتی به خاطر سرگردانی و بی‌هدفی همه پول‌هایم را خرج کردم، دیگر حتی نمی‌توانستم برای خودم نان خالی تهیه کنم. با ۲ تن از دوستانم تماس گرفتم و ماجرای فرارم را برای آنها بازگو کردم. لادن و نیلوفر هم به دنبالم آمدند و مرا با خود به خانه مجردی یکی از دوستانشان در اطراف مشهد بردند. آنجا ۴ پسر جوان دیگر هم حضور داشتند.

دقایقی بعد پسران جوان بساط مشروب‌خوری به راه انداختند و خیلی اصرار کردند که من هم از آن مشروبات بنوشم. من که تازه فهمیدم در چه دام خطرناکی افتاده‌ام و هستی و آینده‌ام در معرض خطر قرار گرفته است، دست و پایم لرزید. احساس ترس و ناامنی همه وجودم را فراگرفته بود، به همین دلیل به دنبال راهی برای فرار می‌گشتم، اما دیگر دیر شده بود و من هیچ بهانه‌ای برای گریز از آن خانه کثیف نداشتم

ناگهان نیرو‌های انتظامی با گزارش همسایگان از راه رسیدند و پس از کشف مقداری مشروبات الکلی و مواد مخدر صنعتی، مرا هم به همراه دوستانم و آن پسر‌های جوان به کلانتری هدایت کردند. اکنون می‌فهمم که حتی به خاطر پرخاشگری و کتک‌های پدرم نیز نباید از خانه فرار می‌کردم چراکه حداقل احساس ناامنی و تعرض نگرانم نمی‌کرد.

البته من هم ندانسته به دنبال آزادی‌های بیشتری بودم که حالا می‌فهمم نام آن رفتار‌ها و خواسته‌های من آزادی نبود، بلکه بی‌بند و باری بود. حالا که با حضور به‌موقع پلیس از آن شرایط وحشتناک رهایی یافتم، دیگر هیچ‌گاه خانه امن خودمان را ترک نخواهم کرد.

در همین حال، با دستور سرهنگ آخوندی رئیس کلانتری جهاد مشهد مشاور و مددکار اجتماعی با پدر دختر مذکور تماس گرفت و او را به کلانتری دعوت کرد.

اما پدر با بیان اینکه دخترش حجاب کاملی ندارد و با آبرویش بازی کرده است، به مشاور کلانتری گفت: همسرم با شنیدن ماجرای دخترم سکته کرد و اکنون در بیمارستان بستری است. من به دلیل ضعف اقتصادی و نداشتن توانایی مالی از صبح تا شب کار می‌کنم. همه خواسته‌های دخترم را تامین کردم، ولی او همواره برایم مشکل به وجود می‌آورد، به همین خاطر دیگر حاضر نیستم از او نگهداری کنم و بهتر است او را تحویل بهزیستی بدهید.

در این هنگام دختر نوجوان دیگر حرف‌های پدرش را نمی‌شنید و اشکریزان از مددکار اجتماعی می‌خواست هر طور شده صدای مادرش را بشنود، اما....

تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

 

وب گردی

    نظر شما