چالش‌های اصلی ترامپ برای به حرکت درآوردن دومینوی هژمونی در نیم‌کره غربی

چالش‌های اصلی ترامپ برای به حرکت درآوردن دومینوی هژمونی در نیم‌کره غربی

«هال برند» پژوهشگر راست‌گرای آمریکایی در یادداشتی با این توصیه که «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا باید در خواسته‌های سلطه‌جویانه‌اش به دلیل مخاطرات جدی آن دقت بیشتری به خرج دهد، چالش‌های برقراری هژمونی آمریکا در نیمکره غربی، به‌ویژه در آمریکای جنوبی را بررسی کرد.

به گزارش 9 صبح، اعمال فشار دولت «دونالد ترامپ» بر دولت «نیکولاس مادورو» رئیس‌جمهور ونزوئلا تنها بخشی از یک کارزار بزرگتر برای اعمال مجدد هژمونی آمریکا در نیمکره غربی است؛ این کارزار ریشه در تاریخ و منطق راهبردی محکمی دارد، اما با پرسش‌های بی‌پاسخ و مخاطرات جدی همراه است.

«هال برند» پژوهشگر راست‌گرای بنیاد آمریکایی انترپرایز  و ستون‌نویس بلومبرگ در یادداشتی در این خبرگزاری با بیان این مطلب نوشت: روسای جمهور آمریکا مدت‌هاست متعهد شده‌اند که نیم‌کره غربی را در اولویت قرار دهند و «اول آمریکا» را محقق کنند. دونالد ترامپ امروز نیز همین کار را می‌کند؛ در این میان، جهان  در حالی که پنتاگون جنگنده‌ها و ناوهای جنگی خود را در کارائیب جمع می‌کند، منتظر است ببیند آیا ترامپ به ونزوئلا حمله خواهد کرد؟

دولت ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری وعده داد که این دکترین ۲۰۰ ساله را احیا کند. دولت او در آن زمان تلاش کرد که مادورو را از منطقه حذف کند، اگرچه ناکام ماند. ترامپ دوره دوم خود را با سخنرانی مراسم تحلیفی آغاز کرد که به نظر می‌رسید از قرن نوزدهم دزدیده شده است. او از آن زمان، یک دستورکار قاطع برای برتری در نیمکره را پیش برده است.

در ادامه این مطلب با اشاره به اقدامات دولت دوم ترامپ مطرح شده: دولت او پاناما را مجبور کرد از ابتکار جاده و کمربند چین خارج شود و کنترل پکن بر بنادر کانال پاناما را محدود کند. ترامپ با هدف تقویت دولت آرژانتین که طرفدار آمریکا است و دور کردن آن از پکن، حمایت مالی حیاتی به آرژانتین ارائه کرد. کاخ سفید یک پیمان اخراج با السالوادور منعقد کرد. این دولت با استفاده از تهدید به مداخله نظامی، مکزیک را تحت فشار قرار داد تا درباره قاچاق مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی بیشتر سختگیری کند. ترامپ دولت‌های برزیل و ونزوئلا را که قدرت آمریکا را به چالش کشیده بودند، تهدید کرد. او از تعرفه‌های متقابل به عنوان اهرمی علیه مکزیک و کانادا استفاده کرد. ترامپ حتی نام خلیج مکزیک را به «خلیج آمریکا» تغییر داد که ادعایی نمادین درباره سلطه آمریکا بر جنوب منطقه بود.

کاخ سفید امیدوار است فشار بر ونزوئلا دومینوی هژمونی آمریکا در کارائیب را به حرکت درآورد

نگارنده معتقد است: «محور اصلی این تهاجم، رویارویی با ونزوئلا است. ترامپ حملات مرگبار علیه قاچاقچیان مشکوک به حمل مواد مخدر را تشدید کرده است. اما ناوگروهی که او گردآوری کرده که به زودی یک ناو هواپیمابر نیز به آن افزوده خواهد شد به مراتب بزرگ‌تر از توانمندی‌های لازم برای یک عملیات مبارزه با مواد مخدر است.

ترامپ در حال افزایش فشارهای سرکوب‌گرانه تا نقطه اوج است تا مادورو را فراری دهد یا شاید هدف او یک عملیات هوایی برای درهم شکستن رژیم اوست. به نظر می‌رسد این امید وجود دارد که سرنگونی دولت ونزوئلا دومینوهای منطقه‌ای را به حرکت درآورد؛ این کار فشار بر کوبا و نیکاراگوئه، دو رژیم استبدادی دیگر و تحت حمایت روسیه و چین را افزایش داده و سایر کشورها را ترغیب می‌کند که علیه قاچاقچیان مواد مخدر سختگیری کنند.»

هال برند با اشاره به این که «سیاست‌های ترامپ پاسخی است به کسانی که ادعا می‌کنند آمریکا به نیم‌کره خودی (قاره آمریکا) بی‌توجه بوده است» چهار چالش این سیاست‌ها را تشریح کرده و می‌نویسد: «اول این که ایده‌های درخشان ترامپ با طرح‌های ضعیف درهم آمیخته است. تقویت نفوذ آمریکا تلاش شایسته‌ای است اما نه دخالت آشکار در فرایند قضایی برزیل به نفع "ژائیر بولسونارو" رئیس‌جمهور پیشین بی‌اعتبار این کشور. محافظت از گرینلند و کانال پاناما در برابر رقبای ابرقدرت انکارناپذیر است اما تهدید به مصادره محض این سرزمین‌ها تحریک‌آمیز است.

امن‌سازی مرزها و هدف قرار دادن قاچاقچیان مواد مخدر سیاست‌های قابل دفاعی هستند. اما وجه قانونی تبعید مهاجران اخراجی به السالوادور یا انفجار قایق‌ها در آب حداقل مبهم است. یک منطقه تحت نفوذ آمریکا مطلوب است، در حالی که منطقه عاری از حاکمیت قانون این طور نیست.»

بلومبرگ در ادامه آورده است: «دوم این که سیاست "اول آمریکا" ممکن است معضلات راهبردی جهانی را تشدید کند. شاید ارتش آمریکا باید به جای گشت‌زنی در مرزهای دوردست اوراسیا با تهدیدهای ملموس و نزدیک علیه حاکمیت این کشور مقابله کند. البته، برتری آمریکا در نیم‌کره غربی مدت‌هاست که به عنوان بستری برای اعمال قدرت جهانی عمل کرده است. در حال حاضر، یک ارتش بیش از حد پراکنده تنها با انتقال منابع از اروپا و خاورمیانه می‌تواند حضور خود در کارائیب را افزایش دهد. تقویت موقعیت آمریکا در نزدیکی مرزها، بدون تضعیف آن در خارج از کشور چالشی بزرگ است.»

هال برند در توضیح چالش سوم سیاست‌های سلطه‌جویانه ترامپ نوشت: « ترامپ باید در خواسته‌هایش دقت کند. شاید آمریکا بتواند برکناری مادورو و گذار آرام به دموکراسی را مهندسی کند. شاید هم هرج و مرج، حتی جنگ داخلی نصیبمان شود که منطقه‌ای حیاتی را به بی‌ثباتی بکشاند. ترامپ دوست دارد حرکات بزرگ انجام دهد سپس اعلام کند که مشکلات پیچیده حل شده‌اند- مانند بمباران برنامه هسته‌ای ایران. اما تغییر رژیم، آغاز یک گذار طولانی به سمت ونزوئلای جدید خواهد بود، نه پایان آن.»

نگارنده در پایان مطرح کرد: «چهارم این که ترامپ ناگزیر است علاوه بر تخریب اقدامات سازنده نیز انجام دهد. او به شدت از قدرت نظامی، مداخله پنهانی و فشار اقتصادی به استفاده کرده است اما برای ایجاد روابط برد-برد، از جمله توافق‌های تجاری جدید، مشارکت در زنجیره تامین و ترتیبات دیپلماتیک و امنیتی که انسجام راهبردی منطقه را افزایش دهد، به اندازه کافی کاری انجام نداده است. تاکتیک‌های تحمیلی ممکن است تیتر خبرها شوند اما پیوندهای قوی‌تر همکاری برای تحقق بخشیدن به سیاست اول آمریکای ترامپ و تبدیل نیمکره غربی به سنگری در جهان در حال تکه‌تکه شدن نقش حیاتی دارند.»

وب گردی

    نظر شما